V. 28 (University Library, Cambridge University)
E. G. Browne Collection
Contents
Summary of Contents: غازان نامه A very interesting and rare (if not unique) account in Persian verse of the reign of Gházán Khán the Mongol (reigned A.D. 1295-1304: see my Persian Literature under Tartar Dominion, pp. 40-46), composed in 758/1357 for Sultán Shaykh Uways of the Jalá'irí or Ílkhání dynasty (reigned A.H. 757-777=A.D. 1356-1375) by Khwaja Núru'd-Din, whose father Shamsu'd-Din appears to have been a Minister (Wazir) of Gházán Khán, and who earned the favour of Shaykh Uways by curing him within a prescribed period of fourteen days of an illness with which he was afflicted, and which baffled the other physicians.This fine MS., which was given to me in August, 1909, by Dr Ridá Tawfiq (Rizá Tevfiq), was made in Tabríz by Khutúți of Shírwán, and was completed on the 9th of Dhu'l-Hijja, 873/June 20, 1469. It appears from an Arabic dedication written in gold in a fine large naskh on ff. 1b-2a that it was made for the library of the Sultán Abú Nasr Hasan Bahádur Khán, on whom a whole page of high-sounding titles are bestowed. This dedication is followed on ff. 2b-3a by the following prose account of the circumstances which led to the composition of the poem: (sic) هذا النسخهمن كلام قدوة العرفا خواجه نور الدينگفتار اندر بیان تصنيف كتاب غازان نامه من كلام قدوة العرفا والمحققين زبدة الحكماءالمهندسين ونقاوة الاطباء المتأخرين نتيجة الصحابة سيد المرسلين ابد الله تعالى روحه بخلد البرين نقل است که در ایام زمان دولت سلطان المغفور المبرور غازان خان انار الله برهانه محمودا پدر خواجه نور الدين خواجه شمس الدين محمد الاژدری موسوم باسم وزارت بوده است و بانواع فنون و کمالات آراسته چون نوبت زمان دولت غازان خانی بپادشاه رعیت پرور عدل گستر سلطان اویس رسید خواجه نورالدین در سن چهارده سالکی بعلم طب و نجوم و اصناف علوم ریاضی مشغول بوده و اتفاقا در آن روزگار سلطان اویس را در موضع بردعه عارضه مهلکه حادث شده چنانچه جماعت اطبا از معالجه آن مرض عاجز مانده و سلطان فرموده كه كرها و جبرا خطی بدهید که بچند وقت این علت مرتفع شود هر يك در حالت اضطراری بی اختیار وعده دور و نزدیك میداده از جهت قابلیتی که خواجه نور الدین را بوده (3) (f) با وجود صغر سنّ در اوان تحصیل از شهر تبریز احضار کرده اند و او متعهد شده و خط داده تا مدت چهارده روز و اطبارا اجازه گفته و بموعود مذكور حضرت واهب العطايا عزّ اسمه از دار الشفاء غیب سلطانرا صحت كرامت کرده سلطان بعد از صحت و خلاص از علت تربیت و شفقت در حق خواجه نور الدین با علی مرتبه فرموده و گفته که هرچه ملتمس او باشد مبذول گردد مولانا مشار اليه التماس امضا احكام ادرار موروثی غازانی نموده و آن ادرار مذکور مبلغ صد هزار دینار غازانی بوده بدو مسلّم داشته اند، بعد از آن مولانا مشار الیه در صدد آن آمده که از عهده شکر این نعمت بیرون آید از الهامات غیبی ملهم شده که چون از آن خاندان بزرگوار بدین بنده حقیر این عارفه عامه عاید گشت واجب دید و لازم شمرد که خدمتی بجای آورد که بر بیاض صفحات اوراق ایام سواد نقوش معانی آن صورت مرقوم گشته باقی ماند، چون اعتماد بر قوت و قدرت طبع موزون خود داشت در وزن شصت هزار بیت شاهنامه ده هزار بیت عازان نامه با تمام رسانید والله اعلم This poem, therefore, is one of the many imitations of Firdawsí's Sháh-náma, recording in some 10,000 verses the history of Gházán Khán and his predecessors; and, though it contains many fanciful legends, it probably contains also historical matter of importance, since it was composed little more than fifty years after his death. It seems, therefore, worth while to give the headings of the sections. It begins on f. 3b under a beautiful 'unwán: سر آغاز دفتر نخستین سخن بنام خداوند چرخ کهن بر آرنده گوهر تابناك نگارنده کشور آب و خاكThe subsequent headings are as follows:در مراتب خرد و سخن گوید (f), end) در مراتب نفس گوید f) sb) در آفرینش عالم كويد (6) در ستایش پیغمبر علیه السلام گوید (6) (f) در ستایش پادشاه اسلام شیخ اویس (8) در نصیحت فرزند گوید (10) (f) در سبب نظم کتاب گوید (12) f) In this section the author says that he was fifty years of age at the time of writing:مرا سالیان چون به پنجه کشید جوانی شد و روز پیری رسید and gives the date of composition (f. 13a, l. 5) as 758/1357: پس از هفتصد سال و پنجاه و هشت که از دور سالار دین بر گذشت نهادم یکی گنج پر مایه رنج کزو پر گهر شد سرای سپنج Sultán Shaykh Uways, to whom the poem is dedicated, is then mentioned (f. 14b, l. 2):بماناد این شاه فرخ نژاد که تا نام او زنده دارد بداد سر سرکشان جهان شیخ اویس کزو هست با آب و با رنگ بیس جهانگیر و با ارج و گیتی ستان خردمند و با رای و روشن روانThe narrative now begins with the reign of Chingiz Khán and his successors: پادشاهی جنگیز خان بیست [و] پنج سال بود (14) پادشاهی اوکتای شش سال [و] دو ماه بود (16)پادشاهی هولاکوه خان نه سال [و] سه ماه بود (16)پادشاهی اباقا خان هفده سال [و] سه ماه بود (17) (f) ولادت غازان خان از مادر (18) The date of Gházán Khán's birth in Mazandarán is given as Friday, 20th Ádhár, 670 A.H.:چو از گاه هجرت از دور هلال بهفتاد و ششصد گرائید سال به نیکوترین ساعتی صبحگاه شب جمعه عشرين آذار ماه،هلالی زبرج بزرگی بتافت ، كزو تاج و تخت و نگین زیب یافت طلب کردن اباقا غازانرا (20) پادشاهی احمد خان دو سال و دو ماه بود (23) پادشاهی ارغون خان هفت سال بود (25) (1) رفتن نوروز بخراسان بجنگ بوقای شهریار (27) . رزم کردن غازان با نوروز (31) نامه نوشتن غازان بنزد ارغون و مدد خواستن لشكر (134) لشکر فرستادن ارغون بمدد غازان بخراسان (135) گریختن نوروز بترکستان و آوردن دو شهزاده ابوکان و ایکوتمر (38) خراب کردن ابوكان شهر اسفرائین را و رفتن بترکستان زمین (143) گرفتن غازان حصار دامغان را (45) پادشاهی کی خاتو خان سه سال [و] نه ماه بود (48) دیدن غازان دختر مهراب را بخواب و عاشق شدن بروی (4) دیدن دخت مهراب درد غازانرا و عاشق شدن بر وی (53) پشیمان شدن نوروز و آشتی جستن با غازان خان ( 5 ) ، صفت زمستان (63) (f) پادشاهی بای دو خان نه ماه بود (68) (f) آمدن غازان خان بآذربیجان و رزم کردن بایدو با او (6) (۲) رزم کردن غازان با بای دو خان (174) گرفتن بایدو و نوروزرا و حیلت کردن نوروز با او (179) اسلام پذیرفتن غازان محمود بر دست شیخ صدر الدین حموى عليه الرحمة (83 ) فرستادن باید و شیخ محمود را برسولی بغازان و فریب دادن نوروز رسولانرا (86) مهمانی کردن رسولان و جاده کردن نوروز (189) رسیدن نوروز بشهر تبریز و گرفتار شدن بایدو خان (1) آمدن غازان بشهر تبریز و سزا دادن امرای گناه کار (1981) بد گفتن امرا در حق نوروز پیش شاه غازان و متغیر شدن غازان برو (وو (1) عروسی کردن غازان با بلغان خواتون (102 .f) پادشاهی غازان نه سال بود (104) رفتن نوروز بجنگ ترکان بخراسان زمین (106) ) جنگ کردن نوروز با سوكا و گریختن او بجانب كرهرود (109) (1) گرفتن هورقداق سوكارا بشهر خرقان [و] کشته شدن سوكا (116) رفتن هور قداق بجانب مرغان و قهر کردن غازان خان دشمنانرا (118) جنگ کردن ارسلان با امرای غازان خان (119) شکار کردن غازان بکوههای گیلان و پند دادن شیخ زاهد غازانرا (123) .)) پاسخ دادن غازان محمود شیخ زاهدرا (129) . جواب دادن زاهد غازان را (129) (f) رفتن غازان بجانب بغداد بعزم قلامیشی (134) وزارت صدر جاوی و فتنه انگیختن میان نوروز [و] غازان ( 138 ) نامه نوشتن صدر جادی 1 بنوروز از زبان غازان و بازی دادن او را (139)f) گرفتار شدن قیصر جاسوس (144) (f) نامه نوشتن نوروز بشاه مصر [و] شام ( 144 ) پاسخ نامه نوروز (145) (f) مگر انگیختن صدر جادی و کشته شدن قیصر و پسر و برادر نوروز (147) (f) رفتن قتلوغشاه بگرفتن نوروز بخراسان (153) . رزم نوروز با قتلوغشاه (156.f) گریختن نوروز بشهر هری و پناه بردن بملك فخر الدين (161) .f) اندیشه کردن ملك فخر الدين با بزرگان شهر در گرفتن نوروز (166) f) صفت بهار (172) (f) نامه نوشتن غازان باطراف جهان بدلخوشی رعایا و کشته شدن صدر جادی و وزارت خواجه رشید الدين (175) ) داستان درویش با نوشیروان و مثل نیكوكاران (179) . وزارت خواجه رشیدین (182bic ) لشکر کشیدن سولامیش از مرز روم و جنگ کردن جوبان و سوتای و قتلوغشاه با او (185 ) آغاز داستان (1864) رفتن سولامیش بمصر و آوردن لشکر و جنگ کردن با امراء ایران (189 ) خبر بردن سولامیش بغازان خان طاب ثراه (191) . شکار کردن غازان بکوهها کردستان و رفتن بدیر رهبان و سؤال و جواب با او (192) ) آمدن غازان بایران زمین و کشتن سولامیش را (2014) . خواستن غازان خان کرمون را و عروسی کردن (202) سخن گفتن امرای مصر و شام با غازان خان محمود (205) .f) گرد کردن غازان لشکر را و رفتن بجنگ مصر و شام (212) . الشكر كشيدن غازان بدیار مصر [و] شام (213.f) نامه نوشتن غازان بملك ناصر (1215) پاسخ نامه جنگ غازان محمود (1.217) بزرگ (224) (1) جاوی or جادی It is impossible to say for certain whether this name is 1 رزم کردن زواره با زاور 225 (f) رزم کردن مظفر با زاور و کشته شدن زاور (225) (f) رزم کردن مظفر با جهان پهلوان (226) (1) رزم کردن مظفر با ارکوان (226) رزم کردن مظفر با نردیو (227) (f) رزم کردن مظفر با قرای جندی (2284 (f) رزم کردن مظفر با از کبوس (228) رزم کردن مظفر با پولاد رومی (229) . رزم کردن مظفر با اسکندر دیوبند (230) .f) باز آمدن غازان محمود بآذربیجان (1.239) مهمانی کردن خواجه نصیر الدين طوسی غازانرا و سؤال پادشاه از وی و تاریخ احکام سلطان الزمان ابو النصر حسن بیگ بهادر خان (242) .f) This section presents a somewhat curious chronological puzzle, for while, as we have seen, the poem was composed in 758/1357 for Sultán Uways, this manuscript was written for Abú Nasr Hasan Beg Bahadur Khán in 873/1469. How, then, can mention of the latter occur in a poem written more than a century earlier? His name occurs only in the title of this section, not in the poem itself, so that the most likely conjecture is that it was inserted there by the scribe to give an unwarranted precision to the vague prophecies ascribed to Naşiru'd-Din Țúsí. لشكر كشيدن غازان محمود بار دوم بجانب مصر [و] شام 245 (f) نامه کردن غازان محمود بملك ناصر (247) (f) پاسخ غازان محمود (248 ) ، شکار کردن غازان بکوههای لگزستان (249) (f) آغاز داستان 24 (f) رفتن غازان در غار و کشتن اژدها و ره نمودن پیردانا بسر گنج اسکندر (250 ) ، سؤال و جواب غازان با پیر غار (251) آگهی دادن پیر غار غازان را از گنج اسکندر (253) (f) بندهایی که بر کنار تاج اسکندر نبشته بود (256) (1) زاری کردن بلغان خواتون از دوری غازان (1259) باز آمدن غازان بلشکرگاه خود (261) f) صفت خرگاه که از بهر غازان ساخته بودند و خطبه کردن در وی (263) (1) خطبه خواندن غازان (1264) بر انداختن آیینهاء بد و نهادن رسمهای نیکو (267 ) آثاری که از غازان محمود بظهور آمده است (268) (f) etc. (f. 280b) (f. 276") (f. 275) (f. 274) (f. 273) (f. 271") (f. 269a) a (f. 284) (f. 271) (f. 270) etc. (f. 283b) (f. 282b) (f. 278) (f. 277b) (f. 274b) (f. 273b) (f. 272b) (f. 283") (f. 281b) (f. 2772) dal مکاشفه (279) حکایت (280 ) ، اندرز کردن غازان خان رعایارا و ولی عهد کردن خدابنده محمد سلطان (289) .) بنا نهادن قبه و مسجد و مدارس و ابواب البرّ و وقفهای آن (291) . شرطهایی که غازان محمود فرموده است (293) وفات غازان محمود طاب ثراه (295 (f) The poem, which, as we have seen, was begun in 758/1357, seems not to have been completed until 763/1361-2, as appears from the following verses on f. 300a: ز هجرت شده هفتصد و شصت و سه مر این نامهنامداران مهبروز دوشنبه بماه حرام شد این نامه بر دست ناظم تمام The last written page (f. 301a) contains the following very ungrammatical Arabic colophon and Persian historical note: تمت الكتاب الغازان نامه بعون الملك الوح والخامه فى تاسع ذا الحجه سنه ثلثه وسبعين وثمانماية الهجريه النبويه كتبه العبد الحقير خطوطی شرواني في مدينة التبريز م در سالسته عشر و سبعمایه پادشاه اسلام سلطان سعید پدر ابو سعيد غياث الدنيا والدين مطهر پاکش از قالب خاکی برون آمد اولجایتو خدابنده محمد ابن ارغون در بلده سلطانیه روح نشست و بر اعلای علیین آشیان ساخت و آنچنان بود که در سلطانیه قسلامیسی فرمود و بشکار برا و مرضی عارض شد مراجعت نمود روز پنجشنبه سلخ رمضان وفات کرد عليه الرحمة والرضوان خباب قدس اعلی شد مکانش چو قدرازا برتر از قدر جنان بود درود از حضرت حق بر روانش روان بادا بهر دم صد هزاران قدرش Probably the correct reading is 1 قباب Possibly it should be .جناب Or : The MS. contains 303 ff. of 18 x 13 c. and 15 ll., and is written in a good, clear ta'liq with headings and borders in gold.
Physical Description
Form: codex
Support: Paper
Extent: Ff. 303
Dimensions: 18 × 13 cm.
Layout
15 lines
Hand(s)
Written in a good, clear ta'liq with headings and borders in gold.
History
Origin: 873 AH; 1469 CE
Provenance and Acquisition
The fine MS. was given to me in August, 1909, by Rıza Tevfik, 1869?-1949.
Bequest of E. G. Browne.
Record Sources
Summary, physical description and provenance copied from R. A. Nicholson: A descriptive catalogue of the Oriental MSS belonging to the late E.G. Browne. Cambridge, 1932.
Availability
Entry to read in the Library is permitted only on presentation of a valid reader's card for admissions procedures contact Cambridge University Library Admissions). Contact near_eastern@lib.cam.ac.uk for further information on the availability of this manuscript
Funding of Cataloguing
JISC
Please fill out your details.